از : اميرالمومنين علي بن ابي طالب
به : همه مديران حكومتي
برسد به دست همه مسئولین مسلمان
به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خبر رسید که استاندار ایشان در بصره،
- عثمان بن حنیف -
در مهمانی اشراف و ثروتمندان شرکت کرده…
امام نامه ای نوشتند و او را با چنین تعابیری برای همیشه رسوا و عبرت تاریخ کردند :
✔️بخشی از نامه :
اما بعد, اى پسر حنيف به من خبر رسيده كه مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نيز بدانجا شتافته اى.
سفره اى رنگين برايت افكنده
و كاسه ها پيشت نهاده.
هرگز نمى پنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه بينوايان را از در مى رانند و توانگران را بر سفره مى نشانند.
بنگر كه در خانه اين كسان چه مى خورى،
هرچه را در حلال بودن آن ترديد دارى از دهان بيفكن
و آنچه را، كه يقين دارى كه از راه حلال به دست آمده، تناول نماى!
هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد
و آزمندى من مرا به گزينش طعامها بكشد
و حال آنكه،
در حجاز يا در يمامه بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد.
يا شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نهم و در اطراف من شكمهايى گرسنه و جگرهايى تشنه باشند.
آيا به همين راضى باشم كه مرا اميرالمؤمنين گويند و با مردم در سختيهاى روزگارشان مشاركت نداشته باشم؟
يا آنكه در سختى زندگى مقتدايشان نشوم؟
⚠️را براى آن نيافريده اند
كه چون چارپايان در آغل بسته؛
كه همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است،
غذاهاى لذيذ و دلپذير به خود مشغولم دارد
يا همانند آن حيوانِ رهاگشته باشم
كه تا چيزى بيابد و شكم از آن پر كند،
خاكروبه ها را به هم مى زند
و غافل از آنست كه از چه روى فربهش مى سازند.
❗️و مرا نيافريده اند كه بى فايده ام واگذارند،
يا بيهوده ام انگارند،
يا گمراهم خواهند و در طريق حيرت سرگردانم پسندند؟
گويى يكى از شما را مى بينم كه مى گويد،
اگر قوت پسر ابوطالب چنين است،
بايد كه ناتوانيش از پاى بيفكند و از نبرد با هماوردان و كوشيدن با دليران بازش دارد.
بدانيد كه
آن درخت كه در بيابانها پرورش يافته، چوبى سخت تر دارد
و بوته هاى سرسبز و لطيف، پوستى بس نازك.❗️
آرى ، درختان بيابانى را به هنگام سوختن، شعله نيرومندتر باشد و آتش بيشتر…
پس اى پسر حنيف ،
از خدا بترس
و به همان چند قرص نان اكتفا كن تا از آتش رهايى يابى.
نامه 45