شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی

به_نقل_از_همسر_شهید 

راحت کلمه ی…

❤..دوستت دارم…

?..عاشقتم…

رو بیان میڪرد…

روزی که میخواست بره گفت…
عاشقت_هستم_شدیدا_دوستت_دارم_ولی…

دلبری_ها_یت_بماند_بعد_فتح_سوریه…

“من جلو دوستام،پشت تلفن نمیتونم بگم…

❤.وستت دارم…

میتونم بگم…

…دلم برات تنگ شده…

ولی نمیتونم بگم #دوستت_دارم…

چیکار کنم…؟!”

گفتم…

“تو بگو یادت باشه،

من یادم میفته…

از پله ها که میرفت پایین…

بلند بلند داد میزد…

❣یادت باشـہ…

❣یادت باشـہ…

منم میخندیدم و میگفتم:

یادم هسسست…

یادم هسسست…
✍همسر شهید،حمید سیاهکالی مرادی

از شهدای شهرقزوین

موضوعات: حجاب  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...