داستانکی در خصوص "#احسان": |
![]() |
??وارد شدگان به وادی"#محبت"پروردگار
"إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ”
??…بعد از آن که برادران با حیله ،یوسف علیه السلام را بیرون شهر بردند و او را زدند و درون چاه انداختند؛ و پدر را در غم یوسف به حُزن و گریه دائمی وادار کردند…سالها گذشت تا فهمیدند برادرشان پادشاه مصر شد و بالاخره با پدر و برادران نزدش رسیدند.
یوسف(ع) نخستین جمله ای را که گفت این بود: “خدای من! به من “#احسان” کرد که مرا از زندان بیرون آورد".
این که از گرفتاری چاه و به دنبالش بردگی خود نامی به زبان نیاورد،ظاهراً از روی جوانمردی بود که نخواست برادران را خجالت زده کند و آزارهایی را که از آنها دیده بود اظهار کند و آن خاطرات تلخ را تجدید نماید…
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1396-04-09] [ 12:37:00 ب.ظ ]
|