من یک نسل سومی هستم!

نه جنگ دیده ام!

و نه شهدا را زیارت کرده ام…

حتی زمان حیات امام هم درک نکرده ام…

نه در دوکوهه شب هایم را سحر کرده ام و نه در قبرهای گردان تخریب شبانه ضجه زده ام…

نه با لالایی گلوله به خواب رفته ام و نه با نوای “ای لشکر صاحب زمان آماده باش از خواب

بر خواسته ام"…

نه پرپر زدن رفقایم را جلوی چشمان خیسم دیده ام و نه حتی بدون سر دویدن همرزمانم را…

نه صدای هق هق رفقایم را در نماز شب شنیده ام و نه گریه های شب عملیات را دیده ام…

من فقط ادعای عاشقی شهدا را دارم..

من هیچ کدوم از دوستانم روی پاهایم جان نداده اند…

خبرشهادت رفیق شهیدم را برای همسر جوانش نبرده ام…

من با پرسش بی پاسخ

“بابای من کجاست” فرزند رفیقم مواجه نشده ام…

من فقط یک مدعی هستم…

مدعی عاشق شهدا بودن…

اما همین ادعا !!

من را بیچاره کرده..

من هیچ یک از این صحنه را ندیده ام..

اما تصورش هم سخت دلتنگم میکند…

و اما شما که همه اینها را دیده اید..

چگونه با دلتنگی خود کنار می آیید…!؟

من خوب میدانم که شما با خاطرات زندگی می کنید…

و بالاتر از خاطرات با شوق وصل

شما را به قطره قطره خون 

همسنگرانتان قسم میدهم که وقتی از رفقایتان یادی کردید یادی هم از ما

قبرستان نشینان عادات سخیف کنید که سخت محتاج دعای شما هستیم…

موضوعات: حجاب  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...